ارزش گذاری برند ( تعیین ارزش برند ) چیست ؟

ارزش گذاری برند همراه با سوالات بسیاری است. این سوالات بر اساس نوع کسب و کار و محصولات و خدمات ارائه شده به اشکال متفاوتی از مشاور ، پرسیده میشود :

  • ارزش گذاری برند چگونه انجام میشود ؟

  • نام تجاری خود را چند بفروشم؟

  • نام تجاری را به چه قیمتی باید خریداری نمایم ؟

  • نام دامنه وب سایت را چگونه ارزشگذاری نمایم ؟

  • آیا تعیین ارزش وب سایت ، امکان پذیر است ؟

  • محتوای وب سایت را چگونه ارزشگذاری نمایم ؟

ارزش گذاری برند تنها بر اساس دارایی‌های ملموس یک شرکت در سطح جهانی و حتی منطقه‌ای و یا شاید در یک کشور در کشورهای پیشرفته و تا حدودی در کشورهای درحال‌توسعه ،امری منسوخ گشته است.

اگر قبول داشته باشیم که برند، چتری از بر سر تمام اعمال و رفتار سازمان کشیده شده است.

اکنون تمام شرکت‌هایی که دارای برند معتبر می‌باشند، سعی دارند تا قدرت سازمانی خود را در زیر چتر ارزش برند به جهانیان اعلام نمایند.

ارزش‌گذاری برند در جهان بر اساس استاندارهای متفاوت و توسط سازمان‌های خصوصی مختلفی در جهان انجام می‌گردد، اما در بین تمام روش‌ها، سه روش بسیار معروف است.

اما باید در نظر داشت که معروفیت یک روش الزاماً به معنای بهترین روش ممکن نیست.

رند یک دارایی ناملموس ( نامشهود / غیر عینی ) است . برند شامل ترد مارک ، لوگو ، بسته‌بندی ، استراتژی بازاریابی ، دارایی‌های آنلاین ، رنگ برند و سایر موارد است.

توسعه برند نیاز به بودجه دارد. ارزش گذاری برند و پیشی بینی ارزش آتی برند کمک بزرگی برای مدیران اجرایی و سرمایه‌گذاران است.

برند کمک می‌نماید تا خدمات و محصولات یک شرکت از سایر رقبا متمایز گردد. اما ارزش این دارایی را چگونه باید در ترازنامه ذکر نمود ؟

تاکنون تعدادی از شرکت‌های بزرگ آمریکایی فعال در حوزه مشاوره به ارائه استاندارهایی برای ارزشیابی برند پرداخته‌اند که برخی از آنان بسیار پیچیده و دقیق و برخی بسیار سطحی هستند. تفاوت استانداردها در تفاوت چیزهایی است که برای افراد اهمیت دارد، اما همه این استانداردها هدفی مشترک دارند.

تعیین ارزش برند کاری است تیمی و نیاز به دانش کافی نسبت به محیط داخل و خارج سازمان داشته و قسمتی از حوزه مدیریت برند است.

تمام استانداردهای ارزش گذاری برند جزء یکی از ۳ نوع رویکرد اصلی هستند. رویکردهای متفاوت در مورد ارزش گذاری نیز به علت تعاریف متفاوت از ارزش از سوی افراد متفاوت ، به وجود آمده است.

رویکردهای متفاوت در مورد ارزش گذاری برند

  • رویکرد هزینه : ارزشیابی بر اساس هزینه‌های انجام ‌شده در زمان توسعه برند.
  • رویکرد بازار : سرمایه‌گذاری‌ها و تراکنش‌های پیرامون براند در سال‌های اخیر عمر برند در نظر گرفته می‌شود.
  • رویکرد درآمد : تخمین و ارزیابی درامدهای آتی سازمان، جریانات نقدی و سودهایی که کسب خواهد شد در طی سال‌های باقی ماند از عمر برند در یک بازه زمانی خاص.

ارزش برند یکی از نادر دارایی‌هایی است که می‌تواند مزیت رقابتی پایدار شود. همان‌طور که مشاهده شد ، رویکردهای متفاوتی برای ارزشگذاری وجود دارد که هرکدام به نتایج متفاوتی نیز دست پیدا می‌نمایند. برای جلوگیری از سوء استفاده شرکت‌ها در خصوص بالاتر از واقعیت نشان داده ارزش برندشان، شرکت‌های مشاوره تلاش دارند تا بر اساس اهداف متفاوت ، یکی از انواع رویکرد ارزشیابی برند را انتخاب نمایند و این ارزشیابی را برای کارفرما انجام دهند.

تیم مشاوران مدیریت ایران از استاندارد اینتربرند آمریکا به عنوان یکی از کارآمدترین و به‌روزترین روش‌های ارزش‌یابی برند، استفاده می‌نمایند.

شرکت‌هایی مانند Del، Benz، BMW از این روش برای تعیین ارزش برند خود استفاده می‌نمایند.

مدل ارزش گذاری برند توسط شرکت اینتربرند

به‌طورکلی ، روش ارزیابی اینتربرند شامل ۵ گام است:

  • بخش‌بندی Segmentation

  • تحلیل مالی Financial Analysis

  • تحلیل تقاضا Demand Analysis

  • تحلیل قدرت برند Brand Strength Analysis

  • محاسبه ارزش برند Brand Value Calculation

جهت مشاوره تماس بگیرید

09123707174

قیمت گذاری برند

نحوه قیمت گذاری برند به چه صورت است؟

قیمت گذاری برند که به عنوان ارزش‌گذاری تجاری نیز شناخته می‌شود، فرآیند ارزیابی کل ارزش اقتصادی یک کسب‌وکار و دارایی‌های آن است. در طول این فرآیند، تمام جنبه‌های کسب‌وکار برای تعیین ارزش فعلی آن ارزیابی می‌شود. فرآیند ارزش‌گذاری به دلایل مختلفی مانند تعیین ارزش فروش و گزارش مالیاتی اجرا می‌شود. این روزها بسیاری از شرکت‌هایی که به دنبال مشاوره کسب و کار هستند، قصد تعیین قیمت برند خود را دارند.

روش های قیمت گذاری برند را می‌توان به 6 روش اصلی تقسیم کرد که در ادامه همۀ آن‌ها را بررسی خواهیم کرد.

1-ارزش دفتری یا کتابی (Book Value)

یکی از ساده‌ترین روش های ارزش‌گذاری یک شرکت، محاسبۀ ارزش دفتری آن با استفاده از اطلاعات ترازنامۀ آن است. با این حال، این روش خیلی هم قابل اعتماد نیست.

اگر می‌خواهید ارزش دفتری یک شرکت را محاسبه کنید، می‌توانید با کم کردن بدهی‌های شرکت از دارایی‌های آن شروع کنید تا حقوق صاحبان سهام تعیین شوند. سپس هرگونه دارایی نامشهود را حذف کنید. رقمی که برای شما باقی مانده است، نشان دهندۀ ارزش هر دارایی مشهودی است که شرکت در اختیار دارد.

2-جریان‌های نقدی تنزیل شده (Discounted Cash Flows)

یکی دیگر از روش های قیمت گذاری برند، مراجعه به جریان‌های نقدی تنزیل شده است. در تجزیه و تحلیل جریان نقدی تنزیل شده، ارزش یک شرکت بر اساس پول یا جریان های نقدی که انتظار می رود در آینده ایجاد شود اندازه‌گیری می‌شود.

تجزیه و تحلیل این جریان‌های نقدی، ارزش فعلی جریان‌های نقدی آینده را بر اساس نرخ تنزیل و دورۀ زمانیِ تحلیل محاسبه می‌کند.

سال‌های آینده#(1 + هزینه سرمایه) / جریان نقدی پایانی= جریان نقدی تنزیل شده

مزیت اصلی تحلیل جریان نقدی تنزیل شده این است که منعکس‌کنندۀ توانایی شرکت برای تولید دارایی‌های نقدی است. با این حال، چالش این نوع ارزش‌گذاری این است که صحت آن به ارزش پایانی متکی است. ارزش پایانی هم بسته به فرضیاتی که در مورد رشد و نرخ‌های تنزیل آتی انجام می‌شوند می‌تواند متفاوت باشد.

3-ارزش بازار (Market Capitalization)

ارزش بازار یکی از ساده‌ترین راه‌هایی است که در نحوه قیمت گذاری برند برای یک شرکت سهامی عام استفاده می‌شود. اینجا ارزش با ضرب تعداد کل سهام در قیمت فعلی سهم محاسبه می‌شود.

تعداد کل سهام x قیمت سهم= ارزش بازار

یکی از معایب محاسبۀ ارزش بازار این است که فقط ارزش حقوق صاحبان سهام را در نظر می‌گیرد، در حالی که بیشتر شرکت‌ها از ترکیبی از بدهی و حقوق صاحبان سهام تامین مالی می‌شوند.

در این مورد، بدهی یا Debt نشان‌دهندۀ سرمایه‌گذاری بانک‌ها یا سرمایه‌گذاران در آیندۀ شرکت است. این بدهی‌ها با بهره در طول زمان بازپرداخت می‌شوند. حقوق صاحبان سهام نشان دهندۀ سهامدارانی است که در شرکت دارای سهام هستند و نسبت به سودهای آتی ادعا دارند.

4-ارزش سازمانی (Enterprise Value)

ارزش شرکت با ترکیب بدهی و حقوق صاحبان سهام شرکت و سپس کسر مقدار پول نقدی که برای تأمین مالی عملیات تجاری استفاده نمی‌شود، محاسبه می‌شود.

پول نقد– حقوق صاحبان سهام+ بدهی= ارزش شرکت

برای نشان دادن این موضوع، بیایید به سه خودروساز معروف نگاهی بیندازیم: تسلا، فورد، و جنرال موتورز.

در سال 2016، تسلا ارزش بازار 50.5 میلیارد دلاری داشت. علاوه بر این، ترازنامۀ آن 17.5 میلیارد دلار بدهی را نشان می‌داد. البته این شرکت حدود 3.5 میلیارد دلار پول نقد در حساب‌های خود داشت که به تسلا ارزش سازمانی تقریباً 64.5 میلیارد دلاری می‌داد.

فورد دارای ارزش بازار 44.8 میلیارد دلار، بدهی‌های معوق 208.7 میلیارد دلار و موجودی نقدی 15.9 میلیارد دلاری بود که ارزش شرکت تقریباً 237.6 میلیارد دلار را نصیب این شرکت می‌کرد.

در نهایت، جنرال موتورز دارای ارزش بازار 51 میلیارد دلار، بدهی‌های ترازنامه 177.8 میلیارد دلار و موجودی نقدی 13 میلیارد دلاری بود که ارزش شرکت را تقریباً 215.8 میلیارد دلار نشان می‌داد.

5-روش EBITDA

معمولاً هنگام بررسی سود، تحلیلگران مالی دوست ندارند به سودِ خالصِ درآمدِ یک شرکت نگاه کنند. معمولاً سود خالص یک شرکت به روش‌های زیادی توسط قراردادهای حسابداری دستکاری می‌شود. روش‌هایی که می‌توانند تصویر واقعی ارزش برند را تحریف کنند.

در شروع به نظر می‌رسد سیاست‌های مالیاتی کشورها مانع موفقیت یک شرکت می‌شود. ن‌ها می‌توانند در کشورهای مختلف یا زمان متفاوت باشند حتی اگر هیچ چیز در توانایی‌های عملیاتی شرکت تغییر نکند.

بحث دوم، درآمد خالص است که سود پرداختی به دارندگان بدهی را کم می‌کند. این موضوع می‌تواند سازمان‌ها را فقط باتوجه به ساختار سرمایه‌شان، کم و بیش موفق نمایش دهد.

این دو مقوله را می‌توان در عبارت EBIT (درآمد قبل از بهره و مالیات) یا «درآمد عملیاتی» خلاصه کرد.

در حسابداری معمولی، اگر شرکتی تجهیزات یا ساختمانی را خریداری کند، همۀ جزئیات معامله را به یکباره ثبت نمی‌کند.

در عوض، آن شرکت در طول زمان هزینه‌ای تحت عنوان افت ارزش (Depreciation) را از خودش دریافت می‌کند. استهلاک (Amortization) همان افت ارزش (Depreciation) است اما برای مواردی مانند حق ثبت اختراع و مالکیت معنوی استفاده می‌شود.

در هر دو مورد، برای هزینه یا مخارج هیچ پول واقعی‌ای خرج نمی‌شود.

از برخی جهات، استهلاک و افت ارزش می‌توانند درآمد یک شرکت که به سرعت در حال رشد است را بدتر از یک شرکت در حال افت به نظر برساند. آمازون و تسلا، بیشتر در معرض این انحراف هستند. زیرا آن‌ها چندین انبار و کارخانه دارند که ارزش آن‌ها در طول زمان کاهش می‌یابد.

نحوه قیمت گذاری برند با استفاده از EBITDA (درآمد قبل از بهره، مالیات، استهلاک و افت ارزش) یک روش دقیق برای ارزش‌گذاری شرکت‌ها محسوب می‌شود.

6. ارزش فعلی فرمول رشد مستمر (Present Value of a Growing Perpetuity Formula)

رشد مستمر (Growing Perpetuity) نوعی ابزار مالی است که هر سال مقدار معینی پول را پرداخت می‌کند. پولی که به صورت سالانه رشد می‌کند. برای فهم این ابزار می‌توانید کمک هزینه‌ای را برای بازنشستگی تصور کنید که باید هر سال افزایش یابد تا با تورم مطابقت داشته باشد. معادله رشد مستمر شما را قادر می‌سازد تا ارزش امروزی هر ابزار مالی را بدانید.

ارزش رشد مستمر با تقسیم جریان نقدی بر هزینه سرمایه منهای نرخ رشد محاسبه می‌شود.

بنابراین، اگر شخصی که قصد بازنشستگی دارد بخواهد سالانه 30000 دلار برای همیشه با نرخ کاهش 10 درصد و نرخ رشد سالانه 2 درصد (برای پوشش تورم مورد انتظار) دریافت کند، به 375000 دلار نیاز دارد.

اما این موضوع این چه ربطی به ارزش شرکت‌ها دارد؟

پارامتر EBITDA یک شرکت را به عنوان یک رشد مستمر تصور کنید که هر ساله به صاحبان سرمایۀ سازمان پرداخت می‌شود.

اگر بتوان یک شرکت را به‌عنوان جریان بزرگی از جریان‌های نقدی مختلف در نظر گرفت که سالانه رشد می‌کنند و همچنین نرخ تنزیل که هزینۀ سرمایه آن شرکت است را در نظر بگیریم، می‌توانیم از این معادله برای تعیین سریع ارزش شرکت استفاده کنیم. در واقع این نحوه قیمت گذاری برند بیشتر از باقی روش‌ها به ریاضی نیاز دارد.

برای انجام این کار، به کمی جبر برای تبدیل نسبت‌های خود نیاز دارید. به عنوان مثال، اگر نسبت EBITDA تسلا را 36x در نظر بگیرید، به این معنی است که ارزش شرکتی تسلا 36 برابر بیشتر از EBITDA آن است.

اگر به فرمول رشد مستمر نگاه کنید و از EBITDA به عنوان جریان نقدی و ارزش شرکت به عنوان آنچه در این معادله سعی در حل آن دارید استفاده کنید، هر چیزی که EBITDA را بر آن تقسیم کنید، پاسخ 36 برابرِ شمارنده را دریافت خواهید کرد.

برای یافتن نسبت ارزش شرکت به EBITDA، از این فرمول استفاده کنید:

(نسبت / 1) / EBITDA= ارزش شرکت

به عبارت دیگر، مخرج باید یک سی و ششم یا 2.8 درصد باشد. اگر این مثال را با فورد تکرار کنید، مخرج یک پانزدهم یا 6.7 درصد خواهد بود. برای جنرال موتورز، این مقدار یک ششم یا 16.7 درصد خواهد بود.

با وصل کردن این نتایج به معادلۀ اصلی، درصد برابر با هزینۀ سرمایه خواهد بود. پس می‌توانید تصور کنید که تسلا ممکن است هزینۀ سرمایه 20 درصد و نرخ رشد 17.2 درصد داشته باشد.

این معادله به ما می‌گوید بازار معتقد است نرخ رشد آتی تسلا نزدیک به هزینۀ سرمایه آن خواهد بود. فروش سه ماهۀ اول تسلا 69 درصد بیشتر از این زمان در سال گذشته بوده است.